همبستگی ارتباط شفاهی رهبر با انگیزش و کارایی کارکنان
:(Lessons Learned ) درس های آموخته
ارتباط بین زبان رهبری وتأثیرات آن برکارکنان و پیشرفت های آن درسالهای اخیربررسی شده است.محققان علم ارتباطات، مدل های پایه ای و جالبی که مانند یک پل بی “ارتباطات زبانی و شفاهی رهبر” با “ تاثیرات آن برانگیزه کارکنان” عمل می کندرا ایجاد و توسعه داده اند تابا استفاده ازآن ، ارتباط بین ماهیت و فرایندهای رهبری با تئوری انگیزش و تأثیر آن برکارایی کارکنان وعملکرد آنها را روشن سازند. تحقیقات مدرن انجام پذیرفته، مدل های محاوره بی رهبر و پیروان را بوجود آورده است که عقاید رهبر را از طریق ارتباطات شفاهی به کارکنان منتقل می کند و تأثیرات آن در اعتماد، حضور کارکنان ، عملکرد و انگیزش و رضایت شغلی برور می کند. در خصوص مدل های ارتباطات رهبری ، بررسی جامع تری در زمینه فرایند و قدرت گفتار رهبر بر نتایج دلخواه درکارکنان انجام شده است. استراتژی دیگر، زبان رهبری که پاسخگوی کارکنان ارزشمند و نتایج سازمانی است تئوری زبان انگیزه MLT می باشد که بر اساس تئوری عملکرد گفتمان می باشد زیرا گفتمان رهبر عمدتاً از طریق پیام های انگیزشی استراتژیک، طبقه بندی و منعکس می گردد. تحقیقات مرتبط با MLTاز طریق تجزیه و تحلیل فاکتورهای مورد تأئید و نتایج آماری معتبر نشان می دهد ارتباط مثبت بی متغیرهای کارکنان مانند عملکرد، نگهداشت کارکنان) ،(retentionحضور کارکنان Attendanceو خلاقیت و رضایت شغلی وجود دارد بنابراین ارتباط MLTباکارایی(از طریق تئوری یادگیری اجتماعی) وعملکرد دانش ارزشمندی راارایه میدهد.
درس های آموخته برای شرکت مهندسی سازان :
– تشکیل جلسات مستمر در شرکت و توضیح و تشریح آرا و اندیشههای رهبران سازمان، خود مصداق کاملی از یادگیری سازمانی از طریق ارتباطات کلمی میباشد.
– توسعهٔ فرهنگ موردنظر در رهبر بی شک از طریق گفتگو و تفهیم مطالب به کارمندان از سوی وی انجام میپذیرد و در این میان نیز رهبری شرکت، به منظور افزایش انگیزهٔ کارکنان در کنار انتقادات سازنده، باید ویژگیها و نکات مثبت کار و شخصیت کارکنان را مورد نظر قرار دهد.
بیان ایده های نوآورانه در توسعه رهبری سازمان مهندسی سازان:
- افزایش انگیزش، از طریق ارتباطات شفاهی توسط رهبر، نباید منجر به درگیری بیش از حد رهبر سازمانگردد با این وجود جلسات رودر رو حتی بصورت پرسش و پاسخ می تواند این ارتباط را بهبود بخشد.
- چون رهبر سازمان، مغز سازمان بوده و کار او بیشتر ایجاد سیستم و پشتیبانی اولیه از سیستمنوپا است بنابراین نه تنهانقشی که رهبر در برنامه ریزی و بحران ها دارد بلکه نقش حمایتی او درسطح کلی باید بنحوی که این تعامل در سطح دیالوگ های شفاهی باشد نیز باید مبنا قرار کیرد